سیدامیررضاسیدامیررضا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره

عشق ابدی من

شادم چون زندگی جریان دارد. لذت میبرم از نفس کشیدن چون خدایی دارم.

سرما خوردگی مامان

سلام امیررضای مامان. امان از دست تو . میدونی چرا؟؟؟ ما رفتیم مراسم شب هفت شوهر عمه ی بابا که جناب عالی حسابی منو شرمنده کردی و یه لحظه هم اروم نبودی یه بند گریه کردی که میخوام برم بیروم حالا فکرشو بکنید من توی این سرما سه ساعت به پای امیررضا راه رفتم که اذیت نشه و برای خودش بازی کنه. بــــــــــــــــله سرما خوردیم و تب و لرز گرفتیم که الهی چشتون روز بد نبینه رفتیم خونه ی پدر شوهرم که خدا سایه شونو از سرمون کم نکنه خداییش خیلی کمکم میکنن. مادر و اقا جون و عمه منیر با امیررضا بازی کردند و منم خوابیدم تا حالم بهتر شد مادر شوهرم واقعا فرشته اس خیلی منو شرمنده کرد خودش مثل مادر همه چیز برام درس...
30 دی 1392

چهل حدیث از امام حسن عسگری.......

1 - پرهيز از جدال و شوخى «لا تُمارِ فَيَذْهَبَ بَهاؤُكَ وَ لا تُمازِحْ فَيُجْتَرَأَ عَلَيْكَ.»: جدال مكن كه ارزشت مىرود و شوخى مكن كه بر تو دلير شوند. (تحف العقول ص 486) 2- تواضع در نشستن «مَنْ رَضِىَ بِدُونِ الشَّرَفِ مِنَ الَْمجْلِسِ لَمْ يَزَلِ اللّهُ وَ مَلائِكَتُهُ يُصَلُّونَ عَلَيْهِ حَتّى يَقُومَ.»: هر كه به پايين نشستن در مجلس خشنود باشد، پيوسته خدا و فرشته ها بر او رحمت فرستند تا برخيزد. 3- هلاكت در رياست و افشاگرى «دَعْ مَنْ ذَهَبَ يَمينًا وَ شِمالاً، فَإِنَّ الرّاعِىَ يَجْمَعُ غَنَمَهُ جَمْعَها بِأَهْوَنِ سَعْى وَ إِيّاكَ وَ الاِْذاع...
20 دی 1392

تسلیت.......

امروز روز جمعه شهادت امام حسن عسگری است و روزی دلگیر.امام زمانمون امروز عزادار پدر بزرگوترشون هستند.راستی ما چقد لایق اقامون هستیم؟چقد سعی میکنیم تا لایق باشیم؟؟؟؟ امروز صبح شوهر عمه ی بابا محسن فوت کرد. خدا بیامرزه.دلم برای عمه محبوبه و دخترهای گلش خیلی سوخت. خدا خودش کمکشون کنه و دستشون تو دست خدا باشه ومحتاج این و اون نشن.آمین ...
20 دی 1392

واما...............

پسر عزیزم تو خیلی کوچیکی که این چیزها رو درک کنی. زندگی پستی و بلندی داره. بعد از چند ماه بیکاری و منتظر ماندن و دعا به درگاه خدای بزرگ. مشکل ما هم حل شد و اگه خدا بخواد دیگه چرخ زندگ میچرخه و استرسی نخواهیم داشت فقط برات مینویسم که خواندن زیارت عاشورا و سوره ی یس رو هرگز ترک نکنی و توکل بر خدای بزرگ بکنی باور داشته باش که جز خدا و جز خدا و جزخدا هیچکس نمیتونه به توکمک کنه. از خدا خواهش کن که خواستن از خدا بزرگی میاره و خواستن و سر خم کردن پیش جز خدا سر افکندگی و منت  میاره امیررضای من عاشق حدیث کسا است که هر روز قبل اذان ظهر از شبکه اصفهان پخش میشه از خدا میخوام هدایتت کنه و ما رو شرمنده ی اما...
18 دی 1392

اولین برف زندگی امیررضا جانم

امروز یعنی 16 دی ماه 92 اولین برف بارید و همه جارو سفید پوش کرد.امیررضا خیلی نق میزد اخه داشت دندون در میاورد و یکم هم تب داشت.واکسن 18 ماهگیش هم موند برای هفته ی بعد خلاصه که هوا دلگیر بود و سرد. عصر امیررضا کم خوابید .بیدار که شد بردمش بالا پشت بوم و دور از چشم بابایی ازش عکس گرفتم این هم درخت همسایه ............. اینجا امیررضا داره کفتر های عمو رو نشون میده فدات بشم عزیز دلم. تو دلیل زندگی مایی............... ...
18 دی 1392

وقتی پسرم مهندس میشود.......

امیررضا پای کامپیوتر. دیگه یاد گرفته خاموش و روشنش کنه.دکمه هارو همه رو میزنه انگشتتو بخورم مامانی. جیگر..................... و در اخر ببینید اولین تایپ اقای مهندس هـــــــــــــــــــــــــــــــــــورا....من که سر در نیاوردم ...
18 دی 1392

عکس........

پسرم عاشق این قطار دختر عمه شده بود و بهش نمیداد اینجا محو تلویزیون شده و نمیذارم ببینه اخر سر هم داد میزنه سرم وباز هم مشغول تماشا میشه این هم امیررضای ما.................. ...
18 دی 1392

امروز عکس فردا مطلب.............

امروز همون دیروزی هستش که قولشو داده بودم. ما از شب یلدا نبودیم.شب یلدا تعریفی نداشت چون اربعین یک روز بعدش بود و ما مراسمی نداشتیم. رفتیم پایین خونه ی عمو جواد چون قرار بود مامان فاطمه براش خنچه بیاره امیررضا پسر خیلی خوبی بود و با امیر حسین برادر زاده ی جاریم بازی میکرد خلاصه این که عمه هاجر اومد و برای گل پسری یه لباس خوشگل اورده بوددستتون درد نکنه این هم از شب یلدا........................ روزهای اخر ماه صفر هم مسجد نرفتیم چون هوا خیلی سرد بود و ترسیدیم امیررضا سرما بخوره...... این هم امیررضا بغل باباش دنبال چی داری میگردی شیطونک مامان؟؟؟ امیررضا جانم روز به ...
18 دی 1392